جدول جو
جدول جو

معنی ادب پرور - جستجوی لغت در جدول جو

ادب پرور
آنکه ادیبان و اهل ادب را دوست دارد و آنان را تشویق و ترغیب می کند، دوستدار دانش و فرهنگ
فرهنگ فارسی عمید
ادب پرور
مشوق ادب. مروّج فرهنگ:
چشم بدان دور باد از آن شه کان شه
سخت ادب پرور است و علم خریدار.
فرخی، ادباب بلاد، پر کردن آنرا از عدل
لغت نامه دهخدا
ادب پرور
مشوق ادب
تصویری از ادب پرور
تصویر ادب پرور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادب پذیر
تصویر ادب پذیر
آنکه می تواند ادب یاد بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دام پرور
تصویر دام پرور
پرورش دهندۀ حیوانات اهلی مانند گاو و گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ دَ پَ وَ دَ/ دِ)
ادب آموخته. فرهیخته:
ادب پروردۀ عشقم نیاید خیرگی از من
نسوزد آتش می پردۀ شرم و حجابم را.
صائب
لغت نامه دهخدا
پذیرای ادب: این کودک ادب پذیر نیست
لغت نامه دهخدا
(خوَیْ / خَیْ / خِیْ / خُیْ کَ دَ / دِ)
پرورندۀ حیوانات اهلی. مربی دام. تربیت کننده دام یعنی حیوانات اهلی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
آنکه پیوسته غمگین و اندوهناک است. غمناک. اندوهگین، کنایه از برف ریزه های یخ بسته بود. (انجمن آرا ذیل خاتمه) :
الماس سوده بیخته، برطرف صحرا ریخته
تا هر که زو بگریخته، مجروح از آنش پاستی.
هدایت (صاحب انجمن آرا: خاتمه)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِگَ)
پرورندۀ عدل. مربی عدالت. دادپرور:
ز اقبال عدل پرور او جای آن بود
کز ننگ زنگ بازرهد یکسر آینه.
خاقانی.
و نسیم خصائل عدل پرور و شمیم شمایل فضل گستر او جماد و موات را چون دم مسیحا حرکت وحیات آورد. (سندبادنامه ص 342)
لغت نامه دهخدا
(زَ اَ دو دَ / دِ)
دل پرورنده. پرورندۀ دل. آنکه دل را پرورش دهد. تربیت کننده باطن:
برآراستندی به فرهنگ و رای
سخنهای دل پرور جان فزای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادب پرورده
تصویر ادب پرورده
ادب آموخته فرهیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادب پذیر
تصویر ادب پذیر
پذیرای ادب: (این کودک ادب پذیر نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدل پرور
تصویر عدل پرور
مربی عدالت، داد پرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل پرور
تصویر دل پرور
تربیت کننده باطن
فرهنگ لغت هوشیار
دادبخش، دادگر، دادور، عدالت گستر، معدلت پرور، معدلت خواه
متضاد: ظالم
فرهنگ واژه مترادف متضاد